چگونگی آغاز جنگ تحمیلی و نیابتی؟

چگونگی آغاز جنگ تحمیلی و نیابتی؟
اردیبهشت 28, 1400
220 بازدید

  در مطلب قبل علّت جنگ را بیان کردیم (اینجا کلیک کنید)  که عاملان اصلی جنگ تحمیلی ۸ ساله علیه جمهوری اسلامی ایران، نظام سلطه اعم از قدرت‌های غربی و شرقی بودند و همه توان خود را به‌کار گرفتند که انقلاب به سرانجام نرسد، اما در کمال ناباوری رسید و پیروز شد، سپس همه تلاش […]

 

در مطلب قبل علّت جنگ را بیان کردیم (اینجا کلیک کنید)  که عاملان اصلی جنگ تحمیلی ۸ ساله علیه جمهوری اسلامی ایران، نظام سلطه اعم از قدرت‌های غربی و شرقی بودند و همه توان خود را به‌کار گرفتند که انقلاب به سرانجام نرسد، اما در کمال ناباوری رسید و پیروز شد، سپس همه تلاش خود را کردن با کودتا، درگیری‌های قومی، تشکیل و حمایت از گروهک‌ها و… سعی در ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران را داشتند که به‌علت ایستادگی مردم؛ تیرشان به سنگ خورد و در نهایت چاره را در یک تهاجم گسترده دیدند.

پروژه ساقط کردن جمهوری اسلامی تعریف شد و به‌دنبال پیمانکار گشتند، همه دولت‌های همسایه ایران مورد مطالعه جدّی قرار گرفتند اما در نهایت بنابر ویژگی‌هایی در این مطالعه به صدام رسیدند، چرا که مجری این پروه ویژگی‌هایی دارد که فقط منحصراً در صدام جمع شده بود.

 پیمانکار مربوطه:

 ۱- باید انسانی جسور و کله‌خر باشد که صدام بود!

۲- ابزار لازم برای اجرای پروژه مثل ارتش قوی داشته باشد. (ارتش عراق پس از ارتش ایران در منطقه نسبتاً قوی بود)

۳- داشتن بهانه لازم برای شروع، حِرص و انگیزه کشورگشایی در صدام مثال زدنی است گ!

۴- باید بهانه لازم برای شروع داشته باشد که بین ما و عراق بهانه فراوان بود؛ مثلاً اروند ؟رود یک رود است ولی دو اسم دارد؛ ما به آن می‌گویم اروندرود اما عراقی‌ها می‌گویند شط العرب!

خود این بهانه‌ها هم ریشه در سیاست استثماری همین نظام‌های سلطه‌گر دارد چرا که اغلب  کشورهای اسلامی مستعمره آن‌ها بوده و مرزها را استعمارگران تعریف کرده‌اند، می‌توانستند مرزها را به‌گونه ای تعریف کنند که زمینه تنش مرزی در آن نباشد اما چرا همه مرزهای کشورهای اسلامی را مبهم و زمینه‌ساز اختلاف تعریف کردند؟ چون اقضای سیاست «اختلاف بینداز و حکومت کن»، به‌همین علت بود که صدام را رفتارشناسی کردند و برای این مأموریت انتخاب شد و مبتنی بر رفتارشناسی صدام سه عملیات روانی طراحی و  روی او اجرا شد:

۱- عملیات روانی «تهدید»

صدام فردی قلدر بود و روانشناسی می‌گوید اگر بخواهید قلدری را به‌حرکت در بیاورید باید او را تهدید کنید.

 به صدام این‌طور القا شد که غایت جمهوری اسلامی؛ انقلاب جهانی است و مبنای انقلاب ایران اعتقاد شیعه است و قبور ائمه شیعه هم در عراق هستند؛ لذا ایرانی‌ها به‌زودی به عراق حمله خواهند کرد و…!

۲- عملیات روانی « تطمیع»

بعد از تهدید؛ او را تطمیع کردند و گفتند ایران را اشغال کن، خوزستان و اروند برای خودت!

همین سیاست چماق و هویج که هنوز هم در مرام غربی‌ها رایج است و اعمال می‌شود!

۳- عملیات روانی «تحریک»

به صدام اینگونه القا شد که ایران تازه انقلاب کرده و ارتشش از هم پاشیده و سپاه هم تعدادی دانشجو و دانش‌آموز و طلبه و جوان کم سن و سال هستند و… لذا این‌ها که جنگ بلد نیستند و شما یک سوت بزنید کار تمام است!

با القای این سه عملیات روانی صدام متوهم شد و آماده چنین بلند پروازی خسارت‌باری گردید و بدین‌ صورت او را به داخل مرزهای ایران سوق دادند و…!

صدام متوهّم شده در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ در تلویزیون بغداد ظاهر شد و خود را سردار قادسیه(اشاره جنگ قادسیه و فتح ایران در صدر اسلام ) معرفی کرد و نطق خود را ناتمام گذاشت و گفت: فردا در الاهواز و پس‌فردا در طهران با شما صحبت می‌کنم!

و قرارداد قبلی فی‌مابین ایران و عراق (قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر) را در مقابل دوربین تلویزیون پاره کرد و دستور حمله به مرزهای ما را صادرکرد و…